۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

سخنی با جناب مهاجرانی

مدتهاست تلاش میکنم وارد بحثهای انحرافی و تفرقه افکنی که از سوی تعدادی از ایرانیان خصوصا در خارج از کشور مطرح میشود وارد نشوم اما اخیرا جنابعالی سخنانی مطرح کرده اید که لازم است ضمن پاسخگوئی به آن قدری هم به تحلیل این گونه سخن گفتن پرداخته شود
فرموده اید جنبش سبز و رهبران آن خواهان برکناری آقای خامنه ای نیستند، بیائید قدری در همین جمله تامل کنیم. تا آنجا که میدانم و میدانیم انتخابات دهم ریاست جمهوری بنا به خواست و فرمان آقای خامنه ای مهندسی شد و تقلب بزرگ دستپخت شخص ایشان بود. تا اینجا فکر میکنم اختلافی با هم نداشته باشیم. اما حوادث بعد از انتخابات نیز بنا بر تمامی شواهد زیر نظر ایشان و دستور مستقیم وی بر برخورد خشن با مردم معترض بوقوع پیوست. خط و نشانهای اقای خامنه ای برای جنبش و رهبرانش بارها و بارها از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده و لازم به اثبات دوباره نمیباشد. حمله به کوی دانشگاه، کهریزک، و بگیر و ببندهای بی حساب و کتاب هم همگی از همان قماش است همانگونه است تجاوزات در زندانها و شکنجه و اذیت و آزارهائی که توسط نیروهای رنگارنگ در این مدت بر مردم روا داشته اند. بعید میدانم در مورد موارد بالا با هم اختلاف نظر داشته باشیم. تنها کافی است نگاهی اجمالی بیندازیم به بیانیه های جناب موسوی و صحبتهای جناب کروبی به مناسبتهای مختلف که در تمامی انها نظام را مسئول تمامی موارد فوق میدانند و فکر نمیکنم لازم به توضیح واضحات باشد که منظور از نظام همانا شخص آقای خامنه ای است. و مگر میشود شخص اول مملکت که اتفاقا علاقۀ بیمارگونه ای هم در دخالت در تمامی امور را دارد مسئول تمامی رویدادهای این یک سال ندانیم
حال سوال این است اگر با تمام این مسائل باز هم بخواهیم آقای خامنه ای را بعنوان رهبر نظام برسمیت بشناسیم، فکر نمیکنید به شعور مردم توهین کرده ایم و تمامی مصیبتهائی را که در این یک سال بر مردم رفته را بیهوده و پوچ قلمداد کرده ایم؟

جناب آقای مهاجرانی! من هر چه سعی میکنم منظور شما را از سخنان اخیرتان بفهمم راه بجائی نمیبرم. باور کنید آقای خامنه ای جنایتکار است و اگر نمیخواهید فردا در مقابل مردم قرار گیرید بهتر است خود را از تفکر "خودی" و "غیر خودی" خلاص کنید چرا که به نظر میاید علیرغم تحول در اندیشه، با کمال تاسف تغییر در نگاه را نتوانسته اید در خود تجربه کنید و کماکان نگاهتان به مسائل پیش آمده نگاه درون خانوادگی است و از همینجاست که تفکرات خارج از تفکر خانوادگی را بیرون از جنبش سبز ارزیابی میکنید و من مانده ام حیران که چگونه میتوان با جنایتکاران هم خانواده بود. داستان جنبش سبز تازه آغاز شده و در این راه یقینا پخته تر و باتجربه تر از گذشته براه خود ادامه میدهد تا به اهداف خود که آزادی و دمکراسی است دست یابد. جناب مهاجرانی مدتهاست خندقی دوباره میان جنایتکاران حاکم بر ایران و در راس آن خامنه ای ومردم ایران حفر شده و ما و شما باید که  با هر ایده و عقیده ای تکلیفمان را با خودمان و با این خندق روشن کنیم که در کجای این دعوا ایستاده ایم که براستی در یک سو یزیدیانند و در دیگر سو آزادگان     

باز هم تفرقه

جای بسی تاسف است که بجای پرداختن به موضوعات مهمتری که پیش پای جنبش است مدام درگیر گفته های جنابان مهاجرانی و کدیور و احتمالا در آینده سروش و عبدالعلی بازرگان و اشکوری و... میشویم. از آنطرف یکی پیدا میشه و بحثهای کهنه در مورد محمد و قرآن و اسلام و در نهایت خدا را بخورد جماعتی بیسواد میدهد که اینها هم برایش کف بزنند و واژۀ استاد را بی محابا بخوردش بدهند، که چه واژۀ یتیمی است این استاد! نمیدانم درد اینان از کجاست که هر آنچه بوی مذهب میدهد این جماعت را از خود بیخود میکند. اگر از جمهوری اسلامی است، که بعید میدانم، که بیشترین قربانی را همین مذهبی ها در مبارزه با آن داده اند و اگر سوزش بخاطر سرنگونی رژیم گذشته است که رک و راست اصل مطلب را بگویند و بیخود سنگ دمکراسی خواهی به سینه نزنند که با هیچ سریشمی نمیتوانند پهلوی ها را با دمکراسی جمع ببندند. بهرحال از اصل مطلب دور نشوم و آن اینکه مردم ایران در یک کلام خواهان دمکراسی هستند و تا آنجا که تجربه کرده اند جمهوری اسلامی، رژیمی نیست که توان آن را داشته باشد که در این وادی قدم بگذارد و چنانچه کسی بخواهد جنبش سبز را به هر عنوانی برای خود و گروه همفکرش قبضه کند جز اینکه آب به آسیب خامنه ای بریزد کار دیگری نمیکند، حال میخواهد این گروه مذهبی باشد و یا غیر مذهبی و یا ضد مذهبی، هر چه باشد از مرحله پرت است چرا که جنبش سبز با همۀ گوناگونیش خواهان آزادی و دمکراسی است لذا بجای پرداختن به این بحثهای صد من یک غاز در خارج از کشور به نیاز مردم در داخل پاسخ دهیم که خواهان اتحاد هستند. تفرقه در اپوزیسیون دقیقا همان چیزی است که توانسته این رژیم را تا کنون حفظ کند اگر نمیخواهیم تجربۀ سالهای نخستین انقلاب را تکرار کنیم دست از بحثهای کودکانۀ دشمن شاد کن برداریم و در راستای نیاز های واقعی مردم حرکت کنیم.

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

وقاحت؟

دوباره آخوند یزدی افسار پاره کرد و چرندیاتی در مورد خامنه ای بخورد کسانی داد که بهتر از همه به بی لیاقتی و بی درایتی خامنه ای واقف هستند، و شاید در همان هنگامی که یزدی در مدح خامنه ای عربده میکشید، در دل از خنده بقول معروف ریسه میرفتند. اما براستی برای وقاحت این طایفه باید واژگان جدیدی خلق کرد چرا که هیچ کلمه ای نمیتواند بخوبی حق مطلب را در مورد این حرامیان بیان کند. الان یک سال است که مدام از نابودی "فتنه" دم میزنند اما همینکه گمان میبرند ممکن است تظاهراتی انجام شود به ناگاه کشور در لاک حکومت نظامی فرو میرود و شهر در اختیار نظامیان و عده ای دیوانه زنجیری بنام لباس شخصی قرار میگیرد. و در همین حال در برابر دوربینهای خبرنگاران اعلام میکنند "ایران آزادترین کشور جهان است" ! من از شما میپرسم برای این همه وقاحت چه واژه ای باید بکار برد؟

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

ترس خامنه ای

خامنه ای بشدت ترسیده طوری که حتی نمیتواند این ترس را پنهان کند. کسی که همواره حفظ ظاهر میکرد اکنون چنان وحشت زده شده که برای نجات به قم میرود و پنهانی تلاش میکند تا بلکه حمایت بعضی از مراجع را بدست آورد که البته بجز همان یکی دوتای حکومتی بعید است کسی از او حمایت کند برای همین فرمان حمله به بیت مرحوم منتظری و آقای صانعی را پیشاپیش صادر کرده تا به دیگران پیام داده باشد که حواسشان جمع باشد که با چه جانوری سرو کار دارند. حال باید منتظر شد و دید دست آورد قم چه میتواند باشد
انزوای بیشتر خامنه ای یا بی آبروئی بیشتر مرجعیت


وزارت اطلاعات و سایتهای خبری

دوستان توجه داشته باشند که عده ای در سایتهای مختلف از جمله بالاترین و دنباله از اعضای باند "سربازان گمنام امام زمان" هستند و وظیفه اینهاست که تخم یاس و بدبینی بپاشند از همین رو در این چند روز تلاش کرده اند که یکی به موسوی و کروبی بتازند و یکی هم اینکه مبارزه را دراز مدت ارزیابی کرده و پیروزی را به اینده ای نامعلوم حواله دهند و از طرف دیگر در میان نیروهای سبز اختلاف افکنی کند. البته نه آنگونه آشکار که مورد شناسائی سبزها قرار گیرند بلکه خیلی پیچیده که میتوان مورد نیک آهنگ و کدیور را از کارهای آنها دانست که با کمال تاسف خیلی ها در این دام افتادند.
جنبش سبز طیفهای وسیعی از جامعه را در بر میگیرد و لذا به همان صورت که نیک آهنگ حق دارد کاریکاتور هر فردی از جمله آقای موسوی را بکشد، جناب کدیور هم این حق را دارد که در مورد شعار " نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" نظر دیگری داشته باشد. بیایید این حق را برای همدیگر قائل شویم که همه یک جور فکر نمیکنیم و با سعۀ صدر دیدگاه های مختلف را در جنبش برسمیت بشناسیم، آنهم در عمل.
  حاکمیت بطور جدی از جنبش وحشت دارد و بخوبی آگاه است که نمیتواند برای هر مناسبتی قشون کشی کند لذا تلاش میکند در سایتهای مورد استقبال سبزها نفوذ کرده و اذهان را از مسئلۀ اصلی که استبداد خامنه ای است منحرف کند. باور کنید تا پیروزی راهی نمانده اگر نیروهای جنبش سبز انرژی خود را بیهوده هدر ندهند