۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

باز هم ابوالفضل قديانى

ساعتى از نيمه شب گذشته بود كه نامه قديانى را خواندم و حظى بردم كه نگو!
صراحت قديانى در نقد خامنه اى چنان دقيق است و خالى از ابهام كه كمترين كارى كه ميتوانى بكنى، تحسين اين مرد در بند است. خامنه اى اگر اين نامه را بخواند، يا بگذارند كه بخواند، شك ندارم كه در اولين هذيان گوئى هايش، مجددا به " فتنه ٨٨ " خواهد پرداخت و خط و نشان كشيدن براى ًبى بصيرتان ً .
البته قبل از او حسين شريعت ندارى بطور قطع پاسخى به اين نامه در كيهانش خواهد داد.
اما بنظر حقير بايد اين نامه را بطور وسيع در ميان مردم پخش كرد. بخصوص كسانى كه همچنان نسبت به خامنه اى توهم دارند بايد اين نامه را بدستشان رساند. يعنى اگر در اطرافيانمان كسى را ميشناسيم كه همچنان به اين نظام و ولايت منحوسش اعتقاد دارد، نامه را به هر طريقى كه ميتوانيم به انها برسانيم. آقاى قديانى با فاكتهاى مشخصى، تشابهات نظام خودكامه پهلوى را با استبداد خامنه اى نشان ميدهد و چون مستند است، ميتواند اندسته از هواداران خامنه اى را كه هنوز متوهمند، از استبداد جدا كند.

۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

شريعتى و پيروان نه چندان وفادارش

اين روزها عجيب دچار نوعى احساس بدبينى نسبت به پيروان انديشه شريعتى شده ام. مطالب فراوانى كه از عزيزانى چون عليجانى و رحمانى در سايتها منتشر ميشود، مرا در ترديدى ويرانگر فرو ميبرد كه اين عزيزان با شريعتى چه ميكنند.
بنظر من شريعتى شناسى بتنهائى نميتواند جواز پيروى از شريعتى را براى كسى صادر كند.
من سالها پيش هم گفته بودم و هنوز بر اين باورم كه شريعتى بيش از انكه از مخالفان و دشمنانش ضربه خورده باشد از انان كه خود را پيرو انديشه و مرامش ميدانند، جفا ديده است.
سالها براى توجيه انقلابيگرى شريعتى و براى انكه از مجاهدين عقب نمانيم، شريعتى را به مبارزه مسلحانه چسبانديم، و انگاه كه اين خط به بن بست رسيد و مجاهدين هم از سكه افتادند، فيلمان ياد هندوستان كرد و بكار فرهنگى شريعتى چسبيديم.
اكنون نيز تلاش دوستانمان براى وصل شريعتى به مرحوم سحابى در دستور كار قرار گرفته است.
ما گويا هنوز شريعتى را انگونه كه بود و انگونه كه زيست، نشناخته ايم. تصور ما از شريعتى، ان چيزى است كه ما ميخواهيم، نه انكه بود.
تصور كنيد اكنون شريعتى زنده بود. فكر ميكنيد با چه القابى امثال احسان را كه فرزندش بود، براى مثال، خطاب ميكرد.
شريعتى اسلامش و مرامش همه بر ًنهً استوار بود در برابر حاكميت جور زمانه و ما ميبينيم راهمان از همينجا از شريعتى جدا ميشود.
ما همواره بر ممكن ها تكيه كرده ايم و در عين راه امدن با حاكميت، بهائى بغايت سنگين براى ًنقً زدنهايمان پرداخت كرده ايم.
شايد اگر بدرستى به نقد حاكميت ميپرداختيم و عدم مشروعيت انرا در تحليلهايمان منظور ميكرديم و ولايت فقيه را نه تنها نفى كه نقد ميكرديم و غير اسلامى بودنش را تكرار ميكرديم، بهائى بيش از انچه پرداخته ايم، نميپرداختيم.
مرحوم سحابى خود را ملزم به قانون اساسى ميدانست كه در ان، هيچ حقى براى مردم قائل نيست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، هر جا كه از راى مردم سخن رانده شده، بيشتر به يك تعارف شبيه است تا حق انتخاب.
استبداد دينى هيچ حقى براى دگرانديشان قائل نيست و ولى فقيه اين نظام همه كاره است در اين قانون اساسى و جناب سحابى با علم به اين امر، همواره از شركت در انتخابات و امكان تاثير گذارى در سياستهاى حاكميت دفاع ميكرد و من شك ندارم كه بخوبى بر اين امر واقف بود كه تا ولايت فقيه را از قانون اساسى جمهورى اسلامى حذف نكنند، امكان هيچ تغييرى وجود نخواهد داشت. آنچه تعجب مرا بيشتر ميكند، اصرار ايشان به ادامه چنين سياستى بود.
اكنون نيز دوستان ملى مذهبى ما، به همان راه ميروند و از ورود به نقد بى رحمانه ولايت فقيه طفره ميروند.
راهى را كه اين دوستان در پيش گرفته اند در همينجا، با هاشمى همسو ميشود و براى همين است كه اينهمه در حمايت از هاشمى اصرار ميورزند. سياست مماشات با حاكميت، حداقل بعد از ًانتخابات ً ٨٨ به بن بست رسيده است و بر همگان روشن شده كه حاكميت استبدادى، ذره اى در مقابل خواست و اراده مردم كوتاه نخواهد امد. اقايان موسوى و كروبى بدرستى اين مسئله را دريافتند و راه خود را از ولايت مطلقه خامنه اى جدا كردند، اما دوستان ملى مذهبى ما در سياستشان بر همان پاشنه قديم و بر اساس رهنمودهاى مهندس سحابى ميچرخد.
ايا براستى اين رفتار با حركت شريعتى سازگارى دارد؟

۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

بياد مجيد شريف

امسال يكى دو نفرى از مجيد شريف در سالگرد شهادتش ياد كردند و باز هم شاهد بوديم كه در خبرها و تحليلهاى مربوط به قتلهاى زنجيره اى، يا از شريف نامى نميبردند و يا اگر نامش بميان ميامد، خيلى سريع از كنارش ميگذشتند.
يعنى اپوزيسيون جمهورى اسلامى همان كارى را با مجيد شريف كرد كه نظام ميخواست و انجامش داد: سكوت.
من از پيروان شريعتى تعجب ميكنم كه چرا يادى از مجيد شريف نميكنند. آيا نميدانند همين مجموعه آثار دكتر، با پشتكار و جديت مجيد بود كه بثمر رسيد و حتى چند جلد آخر كه فرصت تكميل و چاپ نيافته بود، با همت مجيد شريف بود كه دست نوشته ها به خارج منتقل شد.
مجيد شريف در تهيه مجموعه آثار زحمات فراوان كشيد، اى كاش با گراميداشت يادش اداى دينى ميكرديم.

۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

تكرار جنايات حاكميت و نقش ما

اين روزها سخن از قتل ستار بهشتى است و نوشته ها فراوان از محكوميت و پيگيرى اين قتل. درست مانند قتلهاى قبلى مقدارى سر و صدا اينطرف و انطرف ميشود و باز همه فراموش ميكنند فاجعه را. عجيب ملت فراموشكارى هستيم ما ملت ايران!
براى درك حاكميت و سازمانهاى جهنمى اطلاعاتيش، به نبوغ فوق العاده اى نياز نيست، اما من مانده ام حيران كه چرا ما هر بار كه با چنين فجايعى روبرو ميشويم، همان راهى را ميرويم كه بيهوده بودنش را بارها تجربه كرده ايم.
جمهورى اسلامى بخوبى از واكنش ما آگاه است و لذا بعد از هر جنايتى، سناريوى خاص خود را پيش ميبرد و ميداند كه گرد و خاك اوليه ما، بزودى فروكش ميكند و ما برميگرديم سر جاى اولمان. از ١٨ تير به اينطرف مدام در رسانه هايشان كرده اند كه ًپيگيرى ً ميكنند، كميته ها تشكيل داده اند و ما را و جهان را سر كار گذاشته اند و آخرش به ريش داشته و نداشته همه ما خنديده اند.
اين سيستم فاسد است، مافيائى است و نميتوان با يك سيستم مافيائى به روش مدرن مبارزه كرد. بايد راه چاره ديگرى جستجو كرد.
ستار بهشتى آخرين قربانى اين سيستم نخواهد بود، پس بايد كارى كرد

۱۳۹۱ مهر ۱۲, چهارشنبه

خامنه اى، نه احمدى نژاد

زياد حوصله نوشتن ندارم فقط ميخوام بگم مشكلات اقتصادى و از جمله بى ارزش شدن پول كشور و صعود سرسام اور ارزهاي خارجي، همگي نتيجه سياستهاي غلط خامنه اي است.
خامنه اي تلاش ميكند كه احمدي نژاد را مقصر جلوه دهد اما بايد توجه داشته باشيم كه دولت در اين حاكميت هيچگونه اراده اي ندارد و تمامي سياستهاي اقتصادي زير نظر ولي فقيه ميباشد.
اساسا خامنه اي همه كاره حاكميت است و رئيس جمهور تنها نقش ًآپاراتچىً را بازي ميكند.
سيستم استبدادي است و مستبد امكان عرض اندام به هيچ فرد و گروهى نميدهد. خامنه اى مسبب تمامى مشكلات كشور است و بايد يقه او را گرفت.

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

فرهنگ خشونت پرور

من ديروز مطلبى در همين رابطه نوشتم كه منفى ها سرازير شدند.
روى سخن من مشخصا با آن عده از كسانى است كه فرهنگ ً حزب اللهى ً دارند. به اعتقاد من كسانيكه مبادرت به فحاشى و كتك زدن كردند، درونمايه فكرى فرهنگى خود را نمايان ساختند و من از اين فرهنگ وحشت دارم.
اين فرهنگ با اين پتانسيل بالاى احساسى خطرناك است. گفتم عقلانيت بايد جايگزين برخوردهاى احساسى شود، وگرنه لومپنيسم رشد ميكند. تمامى جنايتكاران و ديكتاتورها، احساسات هوادارانشان را تحريك ميكنند و عقلانيتشان را تعطيل
به خمينى نگاه كنيد كه چگونه با احساسى كردن جو جامعه، كشور را بنابودى كشيد. خامنه اى را ببينيد كه با مظلوم نمائى و اشك تمساح ريختن، چگونه عربده كشانش را تحريك ميكند.
فكر نميكنيد كافى باشد؟
حالا شما با فحشهاى چاروادارى و چاله ميدانى، يكى از همراهان احمدى نژاد را كتك زديد و احتمالا در پايگاه هايتان هم از اين عمل بعنوان يك پيروزى بزرگ ياد ميكنيد و جشن ميگيريد و از رهبرانتان هم دست مريزاد ميگيريد، آيا هيچ توجه كرده ايد كه عرف حاكم بر امريكا، شما محكوم هستيد به خشونت طلبى؟
چرا نميخواهيد از گذشته درس بگيريد. چرا راهى را ميرويد كه ٣٠ سال غلط بودنش بر همگان ثابت شده؟

دسته گل جديد در نيويورك

حالا كه چى؟ گيرم خود احمدى نژاد رو هم كتك زديم، پياممون چى ميخواد بشه؟ ميخواهيم به دنيا بگوئيم كه چنانچه ما بر سر كار بيائيم داغ و درفش بپا ميكنيم؟ وقتى در روز روشن و در كشورى كه قوانين خاص خود را دارد، اينچنين عربده و جيغ ميكشيم براى كتك زدن مزدور خامنه اى، چه تضمينى ميدهيم كه در فرداى ايران، عقلانيت را جايگزين احساس كنيم. چرا نميخواهيم بياموزيم كه دنياى سياست، عقل مدار است. تا كى ميخواهيم با رفتار احساسى مان به جنبش و مبارزه با حاكميت جنايتكار جمهورى اسلامى ضربه بزنيم. يامان نرود كه رفتار غرب از زمانى با ما تغيير كرد كه سفارتخانه هاى جمهورى اسلامى را در چندين كشور اشغال كرديم و عده اى از كاركنان سفارتخانه ها را كتك زديم. از همان زمان بود كه نگاه كشورهاى غربى را به خودمان تغيير داديم و انهمه مشكل براى خودمان بوجود اورديم كه سالها اصلى ترين كارمان تصحيح ان عمل بود.


۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

گوساله سامري

مرحوم آل احمد در نامه هايش اسامي جالبي بكار ميبرد براي فرار از سانسور و اينكه ساواك را فريب دهد. مثلا براي ژان پل سارتر از واژه ً كوتوله چپ چس ً استفاده ميكرد و شاه را هم ًگوساله سامري ً لقب داده بود.
فكر كردم بجاي نام بردن از خامنه اي، شايد بهتر باشد كه او را گوساله سامري بناميم، از همه نظر با هم همخواني دارند.

۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

مرغ و ملت گريه

مدتى است مرغ ضمن گراني كمياب هم شده و مردم براي خريد ان سر و دست ميشكنند.
در اين رابطه بي بي سي نظرات مردم را جويا شده بود كه يكي از شنوندگانش در اخر صحبتهايش به گريه افتاد. از گراني
ملاي بي سر و پائي بنام مكارم شيرازي گفته است كه مرغ نخوريد و وعده داده است كه خودش هم ازين پس از خوردن مرغ اجتناب ميكند و ضمنا اضافه كرده كه اساسا بنا بر نظر پزشكان خوردن گوشت مضر است
به اين ميگويند حرامزادگي آخوندي
من مانده ام حيران كه چه بلائي بايد اين نظام بر سر مردم بياورد تا به شخصيت انساني شان بر بخورد و خورد را تحقير شده ببينند و دست به اعتراض بزنند.

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

لومپنيسم و روشنفكران ايرانى

من در جائى گفته ام كه متاسفانه عده اى لومپنيسم را با روشنفكرى اشتباه گرفته اند و بدتر از آن لومپنيسم است با چاشنى لودگى. اينان فكر ميكنند جامعه ايرانى همان اندك كاربران بالاترين و سايتهاى مشابه هستند كه بيشترشان در خارج از كشور نشسته اند و از مزاياى آزادى استفاده ميكنند، بدون انكه درك درستى از آزادى داشته باشند. اينان آزادى را ترجمه ً آزادى براى من ً ميكنند و غافلند از آنكه حتى در آزادترين جوامع نيز هتك حرمت اديان و شخصيتهاى دينى، جرم تلقى ميشود. اخيرا هم عده اى پيدا شده اند و از آزادى بى قيد و شرط بيان سخن ميگويند، غافل از اينكه چنين آزادى اساسا نميتواند در جوامع متمدن امكان بروز پيدا كند، مگر آنكه به جنگل پناه بريم و قانون جنگل را پذيرا شويم.بدبختى در اين است كه لومپنيسم حاكميت خودش را در ميان مخالفانش انعكاس ميدهد و گفتمان مخالفين، بخصوص كسانيكه در همين چند سال اخير تن به مهاجرت داده اند، روزبروز به گفتمان حاكميت نزديكتر ميشود. ان دسته از روشنفكرانى هم كه از سالها پيش در غرب خانه گرفته اند، با دست افشانى از اين رويداد استقبال ميكنند و گمان ميبرند كه اين هتاكان تازه از راه رسيده نماينده مردم ايران هستند. سكولارهاى ايرانى خارج از كشور هيچ شناختى از جامعه ايران ندارند و همانند نيروهاى سياسى برانداز، در چنبره توهمات خود، توهينهاى صورت گرفته را ً تابو شكنى ً قلمداد ميكنند.البته نقش نيروهاى امنيتى را در داغ كردن اين موضوع نبايد از نظر دور داشت كه براى پاشيدن تخم نفاق در ميان ايرانيان خارج از كشور، به هر حربه اى دست ميزنند و از توهين به پيامبر نيز هيچ ابائى ندارند. بنظر ميرسد كه ما حتى در خارج از ايران و در جوامع دموكراتيك، نتوانسته ايم درك درستى از دموكراسى و رفتار دموكراتيك بدست اوريم. حركتهاى صورت گرفته اخير زنگ خطرى است كه بايد انرا جدى گرفت. بيم آن دارم كه اين جماعت خارج نشين در فرداى آزادى ايران از بلاى استبداد، خود بلائى شود براى استقرار جامعه اى آزاد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

بالاترين به كجا ميرود؟

حساب كاربريم در بالاترين بسادگى اب خوردن مسدود شد. البته علتش را هم بوسيله ايميلى كه برايم فرستادند ً تهديد، توهين و فحاشىً عنوان كردند. برايم خيلى جالب است كه كامنتى كه باعث مسدود شدن حساب كاربرى من شده نه تهديدى را در بر داشت و نه توهين و فحاشى البته اگر بكار بردن ًحراميان خامنه اىً را درز بگيريم. خوب نه تنها من كه بسيارى از كاربران بالاترين عوامل و جرثومه هاى خامنه اى و وزارت اطلاعاتش را با عنوان حراميان خامنه اى نام ميبرند، حالا چه پيش امده كه بالاترين نسبت به اين واژه تركيبى كه بحق گوياى واقعيتى انكار ناپذير در مورد گروهى است كه كارشان به انحراف كشاندن بحث ها و اخبار مربوط به ايران ميباشد، حساسيت نشان ميدهد و حساب كاربرى افراد را مسدود ميكند، جاى سؤال جدى دارد. جاى تاسف دارد كه سايتى مانند بالاترين تبدىل شده است به محلى براى عقده گشائيهاى گروه هاى سياسى و هوادارانشان از يك سو و جولان مزدوران خامنه اى از سوى ديگر.

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

مصاحبه ای تحسین برانگیز

اینروزها بحث داغ مصاحبه خانم مسیح علینژاد با اقای رضا پهلوی در سایتهای مختلف ایرانی سر و صدای زیادی براه انداخته است. اکثر طرفداران رضا پهلوی به عناوین مختلف به علینژاد حمله کرده اند و "گستاخی" وی را در این مصاحبه غیرقابل بخشش دانسته و کار را حتی به هتاکی رسانده که چطور این خبرنگار یک لا قبا بخودش اجازه داده که چنین پرسشهائی از "اعلیحضرت" کند. و حتی در جائی خواندم که از رضا پهلوی هم انتقاد کرده بودند که چرا تن به چنین مصاحبه ای داده و شان خود را پائین اورده است
در همین ابتدا این را بگویم که از مخالفان سلطنت و لذا اقای رضا پهلوی هستم. اما هنگامی که مصاحبه را دیدم، برای اولین بار در عمرم ایشان را تحسین کردم. چرا؟
رضا پهلوی در این مصاحبه نشان داد که از بلوغ سیاسی کافی برخوردار است و برخلاف بیشتر سیاستمداران ایرانی، از سوالات چالشی بیمی ندارد و با خونسردی و خویشتنداری و سعه صدر به سوالات علینژاد پاسخ داد. ما میتوانیم با پاسخهای ایشام موافق و یا مخالف باشیم اما انچه مهم است این است که از سوال فرار نکرد و بقول ما ایرانیها "زیر ابی" نرفت و انچه را باور داشت پاسخ گفت، حتی انجا که در مورد مصدق از او سوال شد، سعی کرد جواب حقوقی به سوال بدهد. هر چند از نظر من نقطه ضعف این مصاحبه در همین بخش بود، بگذریم
این مصاحبه شاید بهترین مصاحبه از نوع خودش باشد، و شاید اغازی باشد برای دیگران که اگر شهامت سوال ندارند، بهتر است خود را و دیگران را بدردسر نیاندازند و از خیر مصاحبه های کلیشه ای و خسته کننده بگذرند. مسیح علینژاد نشان داد که از جسارت لازم برای به چالش کشیدن رهبری سیاسی، ابائی ندارد و با توجه به پیامدهای ان، که خود نیز به ان اشاره میکند، وظیفه خبرنگاری خود را میتواند به بهترین وجه انجام دهد
تمام سر وصداهای صورت گرفته هم از اینجا ناشی میشود که ما ایرانیها برای رهبرانمان قداستی خاص قائلیم و به هیچ فردی اجازه نمیدهیم این قداست را به چالش بکشد. همه ما خود را دموکرات میدانیم اما متاسفانه منش دموکراتیک نداریم و ای کاش طرفداران اقای رضا پهلوی، منش دموکراتیک را در همین مصاحبه از ایشان بیاموزند

۱۳۹۰ دی ۱۱, یکشنبه

شنیده شده است


مطالب مربوط به "شنیده شده است" تماما از سایت ملی مذهبی است
08/10/1390
شنیده شده است که
آقای ناطق نوری اخیرا در جایی گفته است که من روز انتخابات به زنگنه زنگ زدم و گفتم به موسوی بگویید که تو رای آورده ای اما آقا به هیچ وجه نمیگذارد که تو بیایی. تو مثل حضرت علی سکوت کن تا مشکلی پیش نیاید.
طبق همین شنیده آقای زنگنه گفته است چه کار کنیم که آقا مشکلی نداشته باشد؟ آقای  ناطق میگوید به هیچ شکل امکان ندارد ایشان موافقت کند . ایشان میگویند من تحت هیچ شرایطی دیگر نمیخواهم با اصلاح طلبها کار کنم.

شنیده شده است

 مطالبی که تحت عنوان "شنیده شده است" در سایت ملی مذهبی ها میخوانیم بمانند مطالبی از این دست در ماهنامۀ ایران فردا است 
من نتوانستم از خود سایت لینک کنم لذا مطلب را دور سرم چرخاندم
شنیده شده است که
علی اکبر ناطق نوری نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشته  که در آن گفته است زمانی که شما با موسوی در گیر بودید من و مهدوی کنی را نزد امام  فرستادید. ما به ایشان گفتیم که شما نمی توانید با موسوی کار کنید.اما امام نپذیرفتند.
شما به امام پیغام دادید که من ایشان را قبول ندارم ، اما چون شما رهبر هستید حرف تان را می پذیرم و ناگزیز می مانم.
حال من هم به شما گفته ام که نمی توانم با احمدی نژاد کار کنم، اما شما بر ایشان اصرار دارید؛ در نتیجه من خود را کنار می کشم.
طبق همین شنیده گفته می شود که ناطق نوری پس از این نامه از مجمع تشخیص مصلحت نظام و بازرسی بیت رهبری استعفا داده است.
ولی با این وجود وی در آخرین جلسه مجمع شرکت کرده است. بدین ترتیب به نظر می رسد رهبری چمهوری اسلامی  با استعفای وی مخالفت کرده باشد

میلیاردها دلار نفتی ایران در حساب شخصی افراد در بانکی اختصاصی در چین

میلیاردها دلار نفتی ایران در حساب شخصی افراد در بانکی اختصاصی در چین