tag:blogger.com,1999:blog-81544049799223559202023-11-15T15:57:50.524+01:00شاهدUnknownnoreply@blogger.comBlogger65125tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-56121483921339717472015-02-05T02:44:00.001+01:002015-02-05T02:44:23.534+01:00زخمهاى ادمىدر ابتداى بوف كور، هدايت ميگويد، ًدر زندگى زخمهائى است... ً و گوئى هيچ محرمى در كنار خود نميديده كه بخواهد از زخمهايش برايش بگويد. داستان هدايت، داستان خيلى از ما شايد باشد، تنها و بى كس، بدون انكه توانسته باشيم از زخمهايمان با كسى سخن بگوئيم. چرا؟ ايا نه اينكه بمانند هدايت با ترسى غريب دست و پنجه نرم ميكنيم؟ ايا نه اين است كه زخمهاى من، شايد براى تو، مسخره جلوه كند و با بينش حسابگر تو، پوچ و بى معنا ؟ فكر نميكنى كه هدايت هم همين حسابها را ميكرد كه زخمهايش را نميتوانست به كسى بگويد و اگر هم اين زخمها زندگى را بر او تنگ ميكرد، بسراغ سايه اش ميرفت و با سايه اش سخن ميگفت.<div><br></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-56110360774472362072014-04-08T01:31:00.001+02:002014-04-22T11:06:19.145+02:00من و دوستان مجازىبعد از قرنها دورى از دوستانى كه در آن خانه جايشان گذاشتم و بدون حتى خداحافظى تركشان كردم تا در غربتى غريب، و بالاجبار با ًدوستانىً دمخور شوم كه از دوستى، بسان بازاريان و با چرتكه، زيان و ضرر مراوده را ميسنجيدند، و هر يك بعد از مدتى براه خود ميرفتند و تو ميماندى و زخمى در دل، اينك به دوستانى در دنياى مجازى دلخوش كرده ام كه هر يك از زاويه اى بزندگى مينگرند و هر چند نا آشنايند اما مزيتشان اين است كه ميبينم بى هيچ منتى براى بهبود وضع جامعه طاعون زده ام هر يك به سهم خود تلاش ميكنند. و من كه با گذشت ايام و از دست دادن تمامى انانى كه روزگارى براى تغيير همگام و هم راى براه افتاده بوديم، تنها، همچون آواره اى فقط نظاره ميكنم تلاش دوستان دنياى مجازيم را و با شاديشان شاد ميشوم و در غمشان غمگين، و گاه نگرانشان.<div>البته كه اكثر اين دوستان جوانانى هستند كه بيشتر در خارج از كشور اقامت دارند و تك و توكى هم در ايران و صد البته با توجه به تجربه كلا مقدارى دست به عصا برخورد ميكنم. كمتر مينويسم و بيشتر مطالب ديگران را ميخوانم. البته امثال رحمانى و عليجانى هم هستند كه بجان عزيزشان ميدارم و هر چند در پاره اى مسائل با انها اختلاف نظر دارم، اما دوستشان دارم و مطالبشان را با دقت دنبال ميكنم و يا مقالات سوسن را و تا اندازه اى سارا و احسان را.</div><div>بگذريم، وبلاگهاى ديگرم را تعطيل كردم و فقط همين يكى مانده كه بيشتر سعى ميكنم حالت يادداشتهاى روزانه بگيرد. خيالم راحت است كه براى خودم مينويسم و نوشته ها، خواننده اى جز خودم نخواهند داشت، لذا از خودسانسورى خبرى نخواهد بود. فكر ميكنم ادرس اينجا را يكى دوجائى داده باشم مثل بالاترين، كه بايد سريعا حذفش كنم</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-52587343426746372672014-02-20T16:24:00.001+01:002014-02-20T16:24:22.054+01:00ما و حاكميت جمهورى اسلامىنوشتن هم ديگر ان ارزشى كه بايد داشته باشد ندارد. با گشتى در سايتهاى مختلف فارسى ميبينيم كه چه آش شله قلمكارى است اين نوشتنهاى بى حاصل و طرفه اينجاست كه همه خودرا روشنفكر و تحليلگر و استاد ميدانند و يا مينامدشان.<div>نميدانم شايد اين خصلت ما ايرانيهاست كه جهل را با تمام شاخصه هايش چنان گرامى ميداريم كه فراموش ميكنيم كه چيزى بنام عقل هم وجود خارجى دارد!</div><div>حاكميت ولايت مطلقه وقيح با شدت هر چه تمامتر به نابودى ايران و ايرانى كمر بسته و بلائى بر سر اين ملك و ملت آورده كه قلم از بيان ان عاجز است و روشنفكران ما در خيال آنند تا ثابت كنند آنچه اينان انجام ميدهند با كتاب خدا و سيره رسولش سازگارى ندارد. دخترانمان به تن فروشى و فحشا كشيده شده اند و اعتياد بخش بزرگى از جامعه را در خود بلعيده و فريب و نيرنگ و دروغ و دزدى، شده است بخشى از ًماهيتمانً و فقر چنان در تار و پود جامعه ريشه دوانده كه پدران و مادرانى، بعد از فروش هر آنچه فروختنى بود، به فرزند فروشى روى آورده اند و ما در آغاز قرن ٢١ شاهد نوعى برده دارى زشت و خجالت آور در كشورمان هستيم. سر ولى وقيح سلامت!! سرداران و ديگر حاميان خامنه اى دمار از روزگار اين ملت درآورده اند و خود در كاخهاى آنچنانى به زندگى اشرافى بى شرافتشان مشغول</div><div>و ما و روشنفكرانمان در فكر اينكه بالاخره درى به تخته اى ميخورد و خامنه اى از خر شيطان پياده ميشود و نظر لطفى به ما بيچارگان پفيوز و درمانده ميكند. راه چاره چيست؟ چه بايد كرد؟ اين سؤالى است كه هر وجدان بيدارى بايد به آن پاسخ گويد. آنچه مسلم است اين است كه تا حاكميت جمهورى ننگين اسلامى با ولايت مطلقه وقيحش بر ايران حكومت ميكنند، هيچ راه نجاتى نيست، همه راهها در ايران جمهورى اسلامى به فقر و فساد و فحشا و اعتياد و دزدى و كلاهبردارى ختم ميشود، بايد كه براى سرنگونى اين غده سرطانى كارى كرد. </div><div>اگر بخواهيم به نيروهاى برانداز دل خوش كنيم، عاقبتمان همانى خواهد شد كه اينك پس از ٣٤ سال با ان روبرو هستيم. اين نيروها جداى از مردم در تفكرات ماليخوليائى خود اسيرند و بعلت سالها دورى از وطن، نه جامعه را ميشناسند و نه مردم را، و لذا در يك كلام بايد از خير آنها گذشت و به اين اميد بست كه شرى نرسانند، خيرشان پيشكش.</div><div><br></div><div>ادامه دارد</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-53387409510956245802013-09-04T13:01:00.001+02:002013-09-04T13:01:08.447+02:00جنايت عليه بشريتقرن ٢١ است، وجدانهاى بيدار جهانى! براى حقوق بشر يقه ميدرانند و فريادشان گوش فلك را كر كرده است. هر اتفاقى در گوشه و كنار اين زمين نفرين شده، اجتماعات حقوق بشرى را به تكاپو واميدارد و عكسها و خبرهاست كه مسلسل وار براى محكوميت نقض حقوق بشر، در فلان نقطه از فلان كشور در رسانه هاى جمعى و دنياى مجازى منتشر ميشود. طوفان توييترى براه مياندازند و هزار كوفت و زهرمار ديگر، اما در جائى در عراق، منطقه اى بنام اشرف، حراميان به عده اى بى سلاح و بى دفاع حمله ميبرند و سلاخى شان ميكنند و خبرگزاريها لالمانى ميگيرند. يكى ميگويد ًبنقل از اطلاعيه سپاه پاسداران...ً ديگرى ادعاى دولت عراق را ميخواند و ان سومى از موضع ًبيطرفىً چند خبر را پشت سر هم رديف ميكند تا بيننده اش در اخر سر نفهمد كه موضوع چه بوده است.<div>مجاهدين را در اشرف قتل عام كرده اند. قتل عام كرده اند بدون انكه اينان كمترين وسيله اى براى دفاع از خود داشته باشند. بصورت سازماندهى شده و با برنامه به كمپ اشرف حمله كرده اند و ساكنانش را بصورتى وحشيانه به قتل رسانده اند. اجساد كشته شده گان را كه مينگرى، از انسان بودن خودت شرمگين ميشوى. على خامنه اى، جنايتكارى كه در مكر و حيله و خباثت روى تمامى جنايتكاران تاريخ را سفيد كرده، امر به اين جنايت كرده و مالكى، نوكر و دست نشانده خامنه اى، جنايت را اجرا كرده است. جنايت عليه بشريت. ايا مسئله در همينجا به پايان ميرسد؟ نه، اگر ما سكوت كنيم اين جانيان به دنبال تكميل كردن پروژه نابودى مجاهدين در خاك عراق هستند. </div><div>اين پنجمين حمله به مجاهدين است. قرار بوده كه امنيت انان تضمين شود. در اين ميان مسؤل اصلى اين كشتار امريكا و سازمان ملل است. چرا كه اگر در موارد پيشين، با قاطعيت با دولت عراق برخورد ميكردند و مالكى را تحت پيگرد قرار ميدادند، امروز شاهد چنين جنايت هولناكى نبوديم. بايد بر امريكا و سازمان ملل فشار اورد. على خامنه اى با سودجوئى از بحران سوريه و حمله قريب الوقوع غرب به بشار اسد، فرمان اين قتل عام را صادر كرده با اين اميد كه دنيا مشغول سوريه است و كسى حوصله پرداختن و درگير شدن با اين مسئله را ندارد. نگذاريم خامنه اى به مقصودش برسد. از هر راهى كه ميتوانيم بايدقتل عام اشرف را در صدر خبرها نگه داريم تا باورمان كنند. </div><div><br></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-81054256324682256032013-06-04T17:49:00.001+02:002013-06-04T17:49:45.978+02:00نمايش انتخابات در نظام ولايت مطلقه فقيهبرخلاف بسيارى از كسانيكه ادعا ميكنند جليلى فرد مورد نظر خامنه اى براى رياست جمهورى يازدهم ميباشد، من اما اعتقاد دارم كه ورود جليلى به نمايش انتصابات، براى فريب افكار عمومى كليد خورده است.<div>اگر توجه كنيم ميبينيم كه درست از لحظه ورود جليلى، شايعاتى مبنى بر اينكه او كانديد خامنه اى است شكل گرفت كه من بر اين باورم كه منشا اين شايعات وزارت اطلاعات بوده است. اما چرائى وجود جليلى و اين شايعه را اگر بخواهيم باز كنيم به اين مطلب ميرسيم كه حاكميت از بى اعتبارى خامنه اى در ميان بخش وسيعى از مردم آگاه است و براى انحراف افكار عمومى، جليلى را وارد كرده كه به خيال خودش خطر را از آن سه تاى ديگر، يعنى قاليباف و حداد و ولايتى دور كند. </div><div>اين سه تا بايد دولت اينده را تشكيل دهند كه يكى رئيس شود و يكى معاون و يكى هم خارجه را داشته باشد. اين تركيب ايده ال خامنه اى است، بقيه بقول معروف نخودى هستند و براى گرم كردن تنور حضور دارند. </div><div>اى كاش امثال هاشمى و خاتمى ميتوانستند دست خامنه اى را بخوانند و وارد اين بازى نشوند. منظورم حمايت از روحانى و يا عارف است. </div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-20236258314329988852013-04-05T18:09:00.001+02:002013-04-08T18:12:06.519+02:00ما آدمهاداستان زندگى آدمى غم انگيزتر از آن است كه بخواهيم با چس ناله هاى روزانه، در حد روزمره گى، ساده اش كنيم. دور باطلى كه انسان از روز اول با آن دست به گريبان بوده و در چرخه كسل كننده و قى آلود تولد تا مرگ، همواره بدنبال ًخوشبختى ً تلاش گاه مرگبار ميكرده، خود به اندازه كافى رقت انگيز است.<br />
آدمها موجودات عجيبى هستند، نه، عجيب نميتواند آنچه را كه ميخواهم بگويم، بيان كند، شايد بهتر باشد بگوئيم موجوداتى بدبخت هستند، نميدانم بهرحال جانورانى هستند كه رنج بردن را در چرخه زندگى هر يك به طريقى تجربه ميكنند. يكى رنج فقر را و ديگرى رنج عشق را و آن ديگرى رنج بى رنجى را و...<br />
اما آدمى همه حسرت است، فرقى نميكند كه در كجا باشد و يا پايگاه طبقاتيش چه باشد، بهرحال در حسرت چيزى ميسوزد. شايد عجيب آيد اما هر كسى حسرتى دارد، از نويسنده اى بگير كه حسرت نوشتن ًشاهكارش ً را دارد تا ان گرسنه اى كه در حسرت لقمه اى نان شب به روز ميكند. <br />
شايد يكى از بدبختى هاى آدمها ً نفهميدن ً يكديگر باشد، هر چند به زبانى مشترك گفتگو كنند، اما حرف هم را نميفهمند، يا نميخواهند بفهمند. اگر اساسا بپذيريم كه بخش قابل توجهى از رفتار ما، اسير ناخودآگاه مان است، بايد نتيجه گرفت كه آدمى در اين دنيا كلا ول معطل است. شوخى نميكنم، تصورش را بكنيد كه شما اختيار اعمال و رفتارتان را نداشته باشيد، وحشتناك است. اصلا خدا و دين اولين قربانيان تسلط ناخودآگاه بر انسانند. شما وقتى مسئول اعمال خود نباشيد، پس چه جاى حساب و كتاب و عقوبت و پاداش؟! ناخودآگاه بنظر ميرسد كه شخصيتى مستقل از من و تو دارد و راه خود ميرود. اين كه اين شخصيت چگونه شكل ميگيرد، به من و تو مربوط نيست، بلكه در بهترين شرايط به پدر و مادر ما مربوط ميشود كه در كودكى چگونه با ما برخورد كرده اند، اين تازه در بهترين حالت است وگرنه چنانچه بپذيريم كه اين ناخودآگاه ميتواند شخصيتش را از طريق ژن به ارث ببرد كارمان دشوارتر شده و فلك زده تر از آنى خواهيم شد كه بنظر ميائيم!<br />
اين وضعيت ما بعنوان انسان است در اين زمين خاكى كه چون كرم از صبح تا شب سگ دو ميزنيم براى ًزندگى ً بهتر. آيا رقت انگيز نيست اين شرايطى كه ما، ٧ ميليارد آدم، در آن بسر ميبريم و همينطور به سر و كله هم ميزنيم براى لقمه اى بيشتر؟! البته كه اين ً لقمه ً ميتواند اشكال متفاوت داشته باشد.<br />
شايد در ميان ما بوده اند كسانى مانند كافكا و يا سارتر و يا همين هدايت خودمان كه خواسته باشند سرنوشت رقت انگيز ما را برايمان ترسيم كنند با مسخ شان و يا تهوع شان و يا بوف كور شان، و مخصوصا از سگ ولگرد ش نام نميبرم كه داستان ديگرى است و يا محاكمه و ديوار.<br />
پيشنهاد ميكنم براى يك بار هم كه شده ً ابله ً داستايوسكى را بخوانيد. <br />
اما شايد بپرسيد چرا سارتر را در كنار كافكا قرار دادم، بنظر خودم به اين دليل ساده كه سارتر بر خلاف رگه هاى شديد اگزيستياليستى كه از خود بروز ميدهد، اما در نهايت مغلوب ً ناخودآگاه ً ش شده و ميشود درست مثل كافكا. يعنى صحه گذاشتن بر بيهودگى چيزى كه نامش را ً زندگى ً نهاده اند. هدايت هم از همان جوانى هم به ريش دنيا خنديد و هم به ريش مردم دنيا و عاقبت با يك بيلاخ گنده، كلك خود را كند تا به دنيا بگويد ً ديدى كه من از تو زرنگتر بودم ً ! <br />
اما در اين ميان تكليف آنها كه خوشبين ترند چه ميشود؟ آدمهائى مثل ماركس و يا اريك فروم و يا همين شريعتى خودمان؟<br />
از ماركس ميگذرم كه همه تاريخ آدمى را صحنه جنگ بى امانى توصيف ميكند كه طبقه اى بر عليه طبقه ديگرى است تا بتواند از امكانات آن طبقه خودش استفاده كند. درست مثل جنگ. حالا گيرم كه اين طبقه همه چيز بدست آورد، آخرش چه؟ تازه ميشود مثل همان طبقه اى كه با دست خودش گورش را كنده بود، مگر غير از اين است؟<br />
اما فروم كمى فرق دارد. <br />
اريك فروم ميگويد خصلت ويرانگرى در انسان ذاتى است، يعنى بخشى از بودن ادمى است، مربوط به همان دورانى است كه انسان هم حيوان بوده است و لذا براى آدمى هيچ زحمتى ندارد كه دست به كشتار بزند و يا از اذيت و آزار ديگران لذت ببرد. <br />
اما براى آنكه بخواهد عشق بورزد، بايد آموزش ببيند، چرا كه عشق ورزيدن آموختنى است و بر اساس يك اصل كلى بيان نشده(!!) هر چيزى كه آموختنى باشد، زحمت و رنج بردن لازم دارد و خوب، بخش عظيمى از اين موجودات دو پاى خاكى، حوصله و شايد هم حال آن ندارند كه با مشقت به تحصيل هنر عشق ورزى بپردازند. از اين روست كه ميبينيم در اين جهان خاكى ما جانورانى مانند جورج بوش پسر( هر چند كه پدر هم كم از او نداشت) به رياست جمهورى امريكا ميرسند و يا در همين نزديك خودمان، آخوند پركينه اى مثل خمينى و يا خامنه اى اينچنين با جان و مال و ناموس مردم رفتار ميكنند. اينها همه بدان علت است كه اين جانوران، حوصله آنرا نداشته اند كه هنر دوست داشتن را بياموزند و لذا جنايتكارانى چنين بيرحم شدند. نه اينكه فكر كنيد خودشان مقصر بوده اند، نه، بلكه خصلتشان چنين بوده است. گناه اينان حداكثر اين است كه تنبلى كرده اند و درس دوست داشتن نخوانده اند، همين و بس. اشتباه نكنيد، شما هم اگر بجاى آنها بوديد، چه بسا بيش از اينها جنايت ميكرديد.<br />
ميماند كسى مثل شريعتى. آدمى خوشبين و در عين حال بدبين!Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-34864839549054100042013-02-20T14:25:00.001+01:002013-02-20T14:25:34.151+01:00چرا بهرام مشيرى دروغ ميگويد؟داستان جناب بهرام مشيرى خيلى خاص است. فردى كه خود را اعلم العلما ميداند و در هر زمينه اى ورود ميكند و هيچكس را هم قبول ندارد. گويا يك هدف را دنبال ميكند و آنهم حمله به روشنفكران و علماى شيعه مذهب، بخصوص دكتر شريعتى و در اين راه هيچ ابايى ندارد از اينكه دروغ بگويد و به روشنفكران دينى برچسب هاى ناچسب بزند.<br />
ايشان در برنامه افق صداى امريكا در روز سه شنبه اول اسفند ماه، از موضع عقل كل وارد شدند و از انجا كه نميتوانند كينه خود را به شريعتى كتمان كنند، در ميانه بحث اذعان كردند كه ًعلى شريعتى هم مردم را گوسفند ميدانستً .<br />
سؤال من اين است كه چرا آقاى مشيرى كه خود را مورخ مينامد در عصر و زمانه اى كه براحتى ميتوان به اطلاعات و نوشته ها و كتب ديگران دسترسى داشت، با اين جسارت دروغ ميگويند؟ <br />
آيا ايشان روى آن عده از مخاطبانشان كه حوصله مطالعه ندارند، حساب ميكنند؟ Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-85269137628621498632012-12-30T00:58:00.001+01:002012-12-30T00:58:06.462+01:00باز هم ابوالفضل قديانىساعتى از نيمه شب گذشته بود كه نامه قديانى را خواندم و حظى بردم كه نگو!<br />
صراحت قديانى در نقد خامنه اى چنان دقيق است و خالى از ابهام كه كمترين كارى كه ميتوانى بكنى، تحسين اين مرد در بند است. خامنه اى اگر اين نامه را بخواند، يا بگذارند كه بخواند، شك ندارم كه در اولين هذيان گوئى هايش، مجددا به " فتنه ٨٨ " خواهد پرداخت و خط و نشان كشيدن براى ًبى بصيرتان ً . <br />
البته قبل از او حسين شريعت ندارى بطور قطع پاسخى به اين نامه در كيهانش خواهد داد. <br />
اما بنظر حقير بايد اين نامه را بطور وسيع در ميان مردم پخش كرد. بخصوص كسانى كه همچنان نسبت به خامنه اى توهم دارند بايد اين نامه را بدستشان رساند. يعنى اگر در اطرافيانمان كسى را ميشناسيم كه همچنان به اين نظام و ولايت منحوسش اعتقاد دارد، نامه را به هر طريقى كه ميتوانيم به انها برسانيم. آقاى قديانى با فاكتهاى مشخصى، تشابهات نظام خودكامه پهلوى را با استبداد خامنه اى نشان ميدهد و چون مستند است، ميتواند اندسته از هواداران خامنه اى را كه هنوز متوهمند، از استبداد جدا كند.<br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-80844553572751497272012-12-24T01:06:00.001+01:002012-12-24T15:08:38.983+01:00شريعتى و پيروان نه چندان وفادارشاين روزها عجيب دچار نوعى احساس بدبينى نسبت به پيروان انديشه شريعتى شده ام. مطالب فراوانى كه از عزيزانى چون عليجانى و رحمانى در سايتها منتشر ميشود، مرا در ترديدى ويرانگر فرو ميبرد كه اين عزيزان با شريعتى چه ميكنند.<br />
بنظر من شريعتى شناسى بتنهائى نميتواند جواز پيروى از شريعتى را براى كسى صادر كند. <br />
من سالها پيش هم گفته بودم و هنوز بر اين باورم كه شريعتى بيش از انكه از مخالفان و دشمنانش ضربه خورده باشد از انان كه خود را پيرو انديشه و مرامش ميدانند، جفا ديده است.<br />
سالها براى توجيه انقلابيگرى شريعتى و براى انكه از مجاهدين عقب نمانيم، شريعتى را به مبارزه مسلحانه چسبانديم، و انگاه كه اين خط به بن بست رسيد و مجاهدين هم از سكه افتادند، فيلمان ياد هندوستان كرد و بكار فرهنگى شريعتى چسبيديم. <br />
اكنون نيز تلاش دوستانمان براى وصل شريعتى به مرحوم سحابى در دستور كار قرار گرفته است. <br />
ما گويا هنوز شريعتى را انگونه كه بود و انگونه كه زيست، نشناخته ايم. تصور ما از شريعتى، ان چيزى است كه ما ميخواهيم، نه انكه بود. <br />
تصور كنيد اكنون شريعتى زنده بود. فكر ميكنيد با چه القابى امثال احسان را كه فرزندش بود، براى مثال، خطاب ميكرد.<br />
شريعتى اسلامش و مرامش همه بر ًنهً استوار بود در برابر حاكميت جور زمانه و ما ميبينيم راهمان از همينجا از شريعتى جدا ميشود.<br />
ما همواره بر ممكن ها تكيه كرده ايم و در عين راه امدن با حاكميت، بهائى بغايت سنگين براى ًنقً زدنهايمان پرداخت كرده ايم.<br />
شايد اگر بدرستى به نقد حاكميت ميپرداختيم و عدم مشروعيت انرا در تحليلهايمان منظور ميكرديم و ولايت فقيه را نه تنها نفى كه نقد ميكرديم و غير اسلامى بودنش را تكرار ميكرديم، بهائى بيش از انچه پرداخته ايم، نميپرداختيم. <br />
مرحوم سحابى خود را ملزم به قانون اساسى ميدانست كه در ان، هيچ حقى براى مردم قائل نيست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، هر جا كه از راى مردم سخن رانده شده، بيشتر به يك تعارف شبيه است تا حق انتخاب.<br />
استبداد دينى هيچ حقى براى دگرانديشان قائل نيست و ولى فقيه اين نظام همه كاره است در اين قانون اساسى و جناب سحابى با علم به اين امر، همواره از شركت در انتخابات و امكان تاثير گذارى در سياستهاى حاكميت دفاع ميكرد و من شك ندارم كه بخوبى بر اين امر واقف بود كه تا ولايت فقيه را از قانون اساسى جمهورى اسلامى حذف نكنند، امكان هيچ تغييرى وجود نخواهد داشت. آنچه تعجب مرا بيشتر ميكند، اصرار ايشان به ادامه چنين سياستى بود. <br />
اكنون نيز دوستان ملى مذهبى ما، به همان راه ميروند و از ورود به نقد بى رحمانه ولايت فقيه طفره ميروند. <br />
راهى را كه اين دوستان در پيش گرفته اند در همينجا، با هاشمى همسو ميشود و براى همين است كه اينهمه در حمايت از هاشمى اصرار ميورزند. سياست مماشات با حاكميت، حداقل بعد از ًانتخابات ً ٨٨ به بن بست رسيده است و بر همگان روشن شده كه حاكميت استبدادى، ذره اى در مقابل خواست و اراده مردم كوتاه نخواهد امد. اقايان موسوى و كروبى بدرستى اين مسئله را دريافتند و راه خود را از ولايت مطلقه خامنه اى جدا كردند، اما دوستان ملى مذهبى ما در سياستشان بر همان پاشنه قديم و بر اساس رهنمودهاى مهندس سحابى ميچرخد.<br />
ايا براستى اين رفتار با حركت شريعتى سازگارى دارد؟<br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-45873487179709351392012-12-03T00:51:00.001+01:002012-12-03T00:54:35.841+01:00بياد مجيد شريفامسال يكى دو نفرى از مجيد شريف در سالگرد شهادتش ياد كردند و باز هم شاهد بوديم كه در خبرها و تحليلهاى مربوط به قتلهاى زنجيره اى، يا از شريف نامى نميبردند و يا اگر نامش بميان ميامد، خيلى سريع از كنارش ميگذشتند. <br />
يعنى اپوزيسيون جمهورى اسلامى همان كارى را با مجيد شريف كرد كه نظام ميخواست و انجامش داد: سكوت.<br />
من از پيروان شريعتى تعجب ميكنم كه چرا يادى از مجيد شريف نميكنند. آيا نميدانند همين مجموعه آثار دكتر، با پشتكار و جديت مجيد بود كه بثمر رسيد و حتى چند جلد آخر كه فرصت تكميل و چاپ نيافته بود، با همت مجيد شريف بود كه دست نوشته ها به خارج منتقل شد. <br />
مجيد شريف در تهيه مجموعه آثار زحمات فراوان كشيد، اى كاش با گراميداشت يادش اداى دينى ميكرديم.<br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-54176050591749434582012-11-23T18:48:00.001+01:002012-11-23T18:48:08.885+01:00تكرار جنايات حاكميت و نقش مااين روزها سخن از قتل ستار بهشتى است و نوشته ها فراوان از محكوميت و پيگيرى اين قتل. درست مانند قتلهاى قبلى مقدارى سر و صدا اينطرف و انطرف ميشود و باز همه فراموش ميكنند فاجعه را. عجيب ملت فراموشكارى هستيم ما ملت ايران!<br />
براى درك حاكميت و سازمانهاى جهنمى اطلاعاتيش، به نبوغ فوق العاده اى نياز نيست، اما من مانده ام حيران كه چرا ما هر بار كه با چنين فجايعى روبرو ميشويم، همان راهى را ميرويم كه بيهوده بودنش را بارها تجربه كرده ايم. <br />
جمهورى اسلامى بخوبى از واكنش ما آگاه است و لذا بعد از هر جنايتى، سناريوى خاص خود را پيش ميبرد و ميداند كه گرد و خاك اوليه ما، بزودى فروكش ميكند و ما برميگرديم سر جاى اولمان. از ١٨ تير به اينطرف مدام در رسانه هايشان كرده اند كه ًپيگيرى ً ميكنند، كميته ها تشكيل داده اند و ما را و جهان را سر كار گذاشته اند و آخرش به ريش داشته و نداشته همه ما خنديده اند.<br />
اين سيستم فاسد است، مافيائى است و نميتوان با يك سيستم مافيائى به روش مدرن مبارزه كرد. بايد راه چاره ديگرى جستجو كرد.<br />
ستار بهشتى آخرين قربانى اين سيستم نخواهد بود، پس بايد كارى كردUnknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-64226771263285436052012-10-03T19:49:00.001+02:002012-10-03T19:50:21.985+02:00خامنه اى، نه احمدى نژادزياد حوصله نوشتن ندارم فقط ميخوام بگم مشكلات اقتصادى و از جمله بى ارزش شدن پول كشور و صعود سرسام اور ارزهاي خارجي، همگي نتيجه سياستهاي غلط خامنه اي است. <br />
خامنه اي تلاش ميكند كه احمدي نژاد را مقصر جلوه دهد اما بايد توجه داشته باشيم كه دولت در اين حاكميت هيچگونه اراده اي ندارد و تمامي سياستهاي اقتصادي زير نظر ولي فقيه ميباشد.<br />
اساسا خامنه اي همه كاره حاكميت است و رئيس جمهور تنها نقش ًآپاراتچىً را بازي ميكند.<br />
سيستم استبدادي است و مستبد امكان عرض اندام به هيچ فرد و گروهى نميدهد. خامنه اى مسبب تمامى مشكلات كشور است و بايد يقه او را گرفت.Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-19075544542322567472012-09-27T19:52:00.001+02:002012-09-27T19:55:50.085+02:00فرهنگ خشونت پرورمن ديروز مطلبى در همين رابطه نوشتم كه منفى ها سرازير شدند.<br />
روى سخن من مشخصا با آن عده از كسانى است كه فرهنگ ً حزب اللهى ً دارند. به اعتقاد من كسانيكه مبادرت به فحاشى و كتك زدن كردند، درونمايه فكرى فرهنگى خود را نمايان ساختند و من از اين فرهنگ وحشت دارم.<br />
اين فرهنگ با اين پتانسيل بالاى احساسى خطرناك است. گفتم عقلانيت بايد جايگزين برخوردهاى احساسى شود، وگرنه لومپنيسم رشد ميكند. تمامى جنايتكاران و ديكتاتورها، احساسات هوادارانشان را تحريك ميكنند و عقلانيتشان را تعطيل<br />
به خمينى نگاه كنيد كه چگونه با احساسى كردن جو جامعه، كشور را بنابودى كشيد. خامنه اى را ببينيد كه با مظلوم نمائى و اشك تمساح ريختن، چگونه عربده كشانش را تحريك ميكند. <br />
فكر نميكنيد كافى باشد؟ <br />
حالا شما با فحشهاى چاروادارى و چاله ميدانى، يكى از همراهان احمدى نژاد را كتك زديد و احتمالا در پايگاه هايتان هم از اين عمل بعنوان يك پيروزى بزرگ ياد ميكنيد و جشن ميگيريد و از رهبرانتان هم دست مريزاد ميگيريد، آيا هيچ توجه كرده ايد كه عرف حاكم بر امريكا، شما محكوم هستيد به خشونت طلبى؟<br />
چرا نميخواهيد از گذشته درس بگيريد. چرا راهى را ميرويد كه ٣٠ سال غلط بودنش بر همگان ثابت شده؟Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-28187105748657741132012-09-27T05:14:00.001+02:002012-09-27T05:21:29.956+02:00دسته گل جديد در نيويوركحالا كه چى؟ گيرم خود احمدى نژاد رو هم كتك زديم، پياممون چى ميخواد بشه؟ ميخواهيم به دنيا بگوئيم كه چنانچه ما بر سر كار بيائيم داغ و درفش بپا ميكنيم؟ وقتى در روز روشن و در كشورى كه قوانين خاص خود را دارد، اينچنين عربده و جيغ ميكشيم براى كتك زدن مزدور خامنه اى، چه تضمينى ميدهيم كه در فرداى ايران، عقلانيت را جايگزين احساس كنيم. چرا نميخواهيم بياموزيم كه دنياى سياست، عقل مدار است. تا كى ميخواهيم با رفتار احساسى مان به جنبش و مبارزه با حاكميت جنايتكار جمهورى اسلامى ضربه بزنيم. يامان نرود كه رفتار غرب از زمانى با ما تغيير كرد كه سفارتخانه هاى جمهورى اسلامى را در چندين كشور اشغال كرديم و عده اى از كاركنان سفارتخانه ها را كتك زديم. از همان زمان بود كه نگاه كشورهاى غربى را به خودمان تغيير داديم و انهمه مشكل براى خودمان بوجود اورديم كه سالها اصلى ترين كارمان تصحيح ان عمل بود.<br />
<br />
<br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-20926301235926525592012-08-16T12:43:00.001+02:002012-08-16T12:44:35.688+02:00گوساله سامريمرحوم آل احمد در نامه هايش اسامي جالبي بكار ميبرد براي فرار از سانسور و اينكه ساواك را فريب دهد. مثلا براي ژان پل سارتر از واژه ً كوتوله چپ چس ً استفاده ميكرد و شاه را هم ًگوساله سامري ً لقب داده بود.<br />
فكر كردم بجاي نام بردن از خامنه اي، شايد بهتر باشد كه او را گوساله سامري بناميم، از همه نظر با هم همخواني دارند.Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-54352147220128495372012-07-24T09:58:00.001+02:002012-07-24T09:58:05.445+02:00مرغ و ملت گريهمدتى است مرغ ضمن گراني كمياب هم شده و مردم براي خريد ان سر و دست ميشكنند. <br />
در اين رابطه بي بي سي نظرات مردم را جويا شده بود كه يكي از شنوندگانش در اخر صحبتهايش به گريه افتاد. از گراني<br />
ملاي بي سر و پائي بنام مكارم شيرازي گفته است كه مرغ نخوريد و وعده داده است كه خودش هم ازين پس از خوردن مرغ اجتناب ميكند و ضمنا اضافه كرده كه اساسا بنا بر نظر پزشكان خوردن گوشت مضر است<br />
به اين ميگويند حرامزادگي آخوندي<br />
من مانده ام حيران كه چه بلائي بايد اين نظام بر سر مردم بياورد تا به شخصيت انساني شان بر بخورد و خورد را تحقير شده ببينند و دست به اعتراض بزنند. <br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-77444154810095690532012-06-22T08:48:00.000+02:002012-06-22T23:52:52.053+02:00لومپنيسم و روشنفكران ايرانىمن در جائى گفته ام كه متاسفانه عده اى لومپنيسم را با روشنفكرى اشتباه گرفته اند و بدتر از آن لومپنيسم است با چاشنى لودگى. اينان فكر ميكنند جامعه ايرانى همان اندك كاربران بالاترين و سايتهاى مشابه هستند كه بيشترشان در خارج از كشور نشسته اند و از مزاياى آزادى استفاده ميكنند، بدون انكه درك درستى از آزادى داشته باشند. اينان آزادى را ترجمه ً آزادى براى من ً ميكنند و غافلند از آنكه حتى در آزادترين جوامع نيز هتك حرمت اديان و شخصيتهاى دينى، جرم تلقى ميشود. اخيرا هم عده اى پيدا شده اند و از آزادى بى قيد و شرط بيان سخن ميگويند، غافل از اينكه چنين آزادى اساسا نميتواند در جوامع متمدن امكان بروز پيدا كند، مگر آنكه به جنگل پناه بريم و قانون جنگل را پذيرا شويم.بدبختى در اين است كه لومپنيسم حاكميت خودش را در ميان مخالفانش انعكاس ميدهد و گفتمان مخالفين، بخصوص كسانيكه در همين چند سال اخير تن به مهاجرت داده اند، روزبروز به گفتمان حاكميت نزديكتر ميشود. ان دسته از روشنفكرانى هم كه از سالها پيش در غرب خانه گرفته اند، با دست افشانى از اين رويداد استقبال ميكنند و گمان ميبرند كه اين هتاكان تازه از راه رسيده نماينده مردم ايران هستند. سكولارهاى ايرانى خارج از كشور هيچ شناختى از جامعه ايران ندارند و همانند نيروهاى سياسى برانداز، در چنبره توهمات خود، توهينهاى صورت گرفته را ً تابو شكنى ً قلمداد ميكنند.البته نقش نيروهاى امنيتى را در داغ كردن اين موضوع نبايد از نظر دور داشت كه براى پاشيدن تخم نفاق در ميان ايرانيان خارج از كشور، به هر حربه اى دست ميزنند و از توهين به پيامبر نيز هيچ ابائى ندارند. بنظر ميرسد كه ما حتى در خارج از ايران و در جوامع دموكراتيك، نتوانسته ايم درك درستى از دموكراسى و رفتار دموكراتيك بدست اوريم. حركتهاى صورت گرفته اخير زنگ خطرى است كه بايد انرا جدى گرفت. بيم آن دارم كه اين جماعت خارج نشين در فرداى آزادى ايران از بلاى استبداد، خود بلائى شود براى استقرار جامعه اى آزاد. Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-27272782638599207702012-04-20T20:27:00.001+02:002012-04-20T20:33:12.725+02:00بالاترين به كجا ميرود؟حساب كاربريم در بالاترين بسادگى اب خوردن مسدود شد. البته علتش را هم بوسيله ايميلى كه برايم فرستادند ً تهديد، توهين و فحاشىً عنوان كردند. برايم خيلى جالب است كه كامنتى كه باعث مسدود شدن حساب كاربرى من شده نه تهديدى را در بر داشت و نه توهين و فحاشى البته اگر بكار بردن ًحراميان خامنه اىً را درز بگيريم. خوب نه تنها من كه بسيارى از كاربران بالاترين عوامل و جرثومه هاى خامنه اى و وزارت اطلاعاتش را با عنوان حراميان خامنه اى نام ميبرند، حالا چه پيش امده كه بالاترين نسبت به اين واژه تركيبى كه بحق گوياى واقعيتى انكار ناپذير در مورد گروهى است كه كارشان به انحراف كشاندن بحث ها و اخبار مربوط به ايران ميباشد، حساسيت نشان ميدهد و حساب كاربرى افراد را مسدود ميكند، جاى سؤال جدى دارد.
جاى تاسف دارد كه سايتى مانند بالاترين تبدىل شده است به محلى براى عقده گشائيهاى گروه هاى سياسى و هوادارانشان از يك سو و جولان مزدوران خامنه اى از سوى ديگر.Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-82217204394639147732012-01-07T14:01:00.002+01:002012-01-07T14:08:33.043+01:00مصاحبه ای تحسین برانگیز<div style="text-align: right;">اینروزها بحث داغ مصاحبه خانم مسیح علینژاد با اقای رضا پهلوی در سایتهای مختلف ایرانی سر و صدای زیادی براه انداخته است. اکثر طرفداران رضا پهلوی به عناوین مختلف به علینژاد حمله کرده اند و "گستاخی" وی را در این مصاحبه غیرقابل بخشش دانسته و کار را حتی به هتاکی رسانده که چطور این خبرنگار یک لا قبا بخودش اجازه داده که چنین پرسشهائی از "اعلیحضرت" کند. و حتی در جائی خواندم که از رضا پهلوی هم انتقاد کرده بودند که چرا تن به چنین مصاحبه ای داده و شان خود را پائین اورده است</div><div style="text-align: right;">در همین ابتدا این را بگویم که از مخالفان سلطنت و لذا اقای رضا پهلوی هستم. اما هنگامی که مصاحبه را دیدم، برای اولین بار در عمرم ایشان را تحسین کردم. چرا؟</div><div style="text-align: right;">رضا پهلوی در این مصاحبه نشان داد که از بلوغ سیاسی کافی برخوردار است و برخلاف بیشتر سیاستمداران ایرانی، از سوالات چالشی بیمی ندارد و با خونسردی و خویشتنداری و سعه صدر به سوالات علینژاد پاسخ داد. ما میتوانیم با پاسخهای ایشام موافق و یا مخالف باشیم اما انچه مهم است این است که از سوال فرار نکرد و بقول ما ایرانیها "زیر ابی" نرفت و انچه را باور داشت پاسخ گفت، حتی انجا که در مورد مصدق از او سوال شد، سعی کرد جواب حقوقی به سوال بدهد. هر چند از نظر من نقطه ضعف این مصاحبه در همین بخش بود، بگذریم</div><div style="text-align: right;">این مصاحبه شاید بهترین مصاحبه از نوع خودش باشد، و شاید اغازی باشد برای دیگران که اگر شهامت سوال ندارند، بهتر است خود را و دیگران را بدردسر نیاندازند و از خیر مصاحبه های کلیشه ای و خسته کننده بگذرند. مسیح علینژاد نشان داد که از جسارت لازم برای به چالش کشیدن رهبری سیاسی، ابائی ندارد و با توجه به پیامدهای ان، که خود نیز به ان اشاره میکند، وظیفه خبرنگاری خود را میتواند به بهترین وجه انجام دهد</div><div style="text-align: right;">تمام سر وصداهای صورت گرفته هم از اینجا ناشی میشود که ما ایرانیها برای رهبرانمان قداستی خاص قائلیم و به هیچ فردی اجازه نمیدهیم این قداست را به چالش بکشد. همه ما خود را دموکرات میدانیم اما متاسفانه منش دموکراتیک نداریم و ای کاش طرفداران اقای رضا پهلوی، منش دموکراتیک را در همین مصاحبه از ایشان بیاموزند</div><div style="text-align: right;"></div><div style="text-align: right;"><br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-13524328215575575592012-01-01T14:56:00.000+01:002012-01-01T14:56:41.129+01:00شنیده شده است<div style="text-align: right;"> </div><blockquote> <blockquote> <blockquote> <div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-size: 13px; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: normal; margin-bottom: 10pt; margin-left: 0in; margin-right: 0in; margin-top: 0in; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"><br />
</div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: Arial, sans-serif; font-size: 14pt; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: normal; margin-bottom: 10pt; margin-left: 0in; margin-right: 0in; margin-top: 0in; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> </div></blockquote></blockquote></blockquote><div style="text-align: right;">مطالب مربوط به "شنیده شده است" تماما از سایت ملی مذهبی است </div><blockquote><blockquote><blockquote><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="background-color: rgba(255, 255, 255, 0.918); color: #222222; font-family: Arial,sans-serif; font-size: 14pt; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: normal; margin: 0in 0in 10pt; orphans: 2; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;">08/10/1390</div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-size: 13px; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: normal; margin-bottom: 10pt; margin-left: 0in; margin-right: 0in; margin-top: 0in; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="rtl" lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 14pt; line-height: 21px;"> شنیده شده است که</span></div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-size: 13px; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: normal; margin-bottom: 10pt; margin-left: 0in; margin-right: 0in; margin-top: 0in; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="rtl" lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 14pt; line-height: 21px;"> آقای ناطق نوری اخیرا در جایی گفته است که من روز انتخابات به زنگنه زنگ زدم و گفتم به موسوی بگویید که تو رای آورده ای اما آقا به هیچ وجه نمیگذارد که تو بیایی. تو مثل حضرت علی سکوت کن تا مشکلی پیش نیاید.</span></div><div align="justify" dir="rtl"> <span dir="rtl" lang="FA" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: Arial, sans-serif; font-size: 14pt; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 21px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> طبق همین شنیده آقای زنگنه گفته است چه کار کنیم که آقا مشکلی نداشته باشد؟ آقای<span class="Apple-converted-space"> </span> ناطق میگوید به هیچ شکل امکان ندارد ایشان موافقت کند . ایشان میگویند من تحت هیچ شرایطی دیگر نمیخواهم با اصلاح طلبها کار کنم.</span></div></blockquote></blockquote></blockquote>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-54907091943082151762012-01-01T14:43:00.000+01:002012-01-01T14:43:36.179+01:00شنیده شده است<div style="text-align: right;"> مطالبی که تحت عنوان "شنیده شده است" در سایت ملی مذهبی ها میخوانیم بمانند مطالبی از این دست در ماهنامۀ ایران فردا است </div><div style="text-align: right;">من نتوانستم از خود سایت لینک کنم لذا مطلب را دور سرم چرخاندم </div><blockquote><blockquote><blockquote><blockquote><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="background-color: rgba(255, 255, 255, 0.918); color: #222222; font-family: arial,sans-serif; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 150%; margin: 0px; orphans: 2; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"><span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Tahoma; line-height: 21px;"><span style="font-size: x-small;">شنیده شده است که</span></span></div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 150%; margin: 0px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Tahoma; line-height: 21px;"> <span style="font-size: x-small;">علی اکبر ناطق نوری نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشته <span class="Apple-converted-space"> </span>که در آن گفته است زمانی که شما با موسوی در گیر بودید من و مهدوی کنی را نزد امام<span class="Apple-converted-space"> </span> فرستادید. ما به ایشان گفتیم که شما نمی توانید با موسوی کار کنید.اما امام نپذیرفتند.</span></span></div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 150%; margin: 0px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Tahoma; line-height: 21px;"> <span style="font-size: x-small;">شما به امام پیغام دادید که من ایشان را قبول ندارم ، اما چون شما رهبر هستید حرف تان را می پذیرم و ناگزیز می مانم.</span></span></div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 150%; margin: 0px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Tahoma; line-height: 21px;"> <span style="font-size: x-small;">حال من هم به شما گفته ام که نمی توانم با احمدی نژاد کار کنم، اما شما بر ایشان اصرار دارید؛ در نتیجه من خود را کنار می کشم.</span></span></div><div align="justify" class="MsoNormal" dir="rtl" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: arial, sans-serif; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 150%; margin: 0px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span dir="RTL" lang="FA" style="font-family: Tahoma; line-height: 21px;"> <span style="font-size: x-small;">طبق همین شنیده گفته می شود که ناطق نوری پس از این نامه از مجمع تشخیص مصلحت نظام و بازرسی بیت رهبری استعفا داده است.</span></span></div><div align="justify" dir="rtl" style="line-height: 150%;"> <span dir="RTL" lang="FA" style="-webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px; background-color: rgba(255, 255, 255, 0.917969); color: #222222; font-family: Tahoma; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 21px; orphans: 2; text-align: -webkit-auto; text-indent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px;"> <span style="font-size: x-small;">ولی با این وجود وی در آخرین جلسه مجمع شرکت کرده است. بدین ترتیب به نظر می رسد رهبری چمهوری اسلامی<span class="Apple-converted-space"> </span> با استعفای وی مخالفت کرده باشد</span></span></div></blockquote></blockquote></blockquote></blockquote>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-62846018361150113022012-01-01T14:24:00.000+01:002012-01-01T14:24:17.806+01:00میلیاردها دلار نفتی ایران در حساب شخصی افراد در بانکی اختصاصی در چین<a href="http://www.rahesabz.net/story/47064">میلیاردها دلار نفتی ایران در حساب شخصی افراد در بانکی اختصاصی در چین</a>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-59864751093951661242011-08-27T13:52:00.002+02:002011-08-27T14:03:54.958+02:00چه باید کرد؟<div style="text-align: right;">دعوت شورای هماهنگی از مردم برای گفتن الله اکبر بی پاسخ ماند، یعنی این شورا مقبولیت لازم را در میان مردم ندارد و بهتر است که ضمن گزارش کارهایش به مردم، انحلال این شورا را اعلام کند تا بتوان حرکتی فراگیر جهت تشکیل شورائی که بتواند خواسته های اقلیتی تمامی گرایشهای فکری را براورده کند بوجود اورد</div><div style="text-align: right;">امیدواریم دوستانی که در شورای هماهنگی عضویت دارند با این مسئله بصورت جدی برخورد کنند و اگاه باشند که این عدم مقبولیت میتواند نتایج وحشتناکی بهمراه داشته باشد، از جمله اینکه حاکمیت را به این باور برساند که جنبش سبز زمین گیر شده و پویائی خود را از دست داده، و با این پیش فرض فشار بر اقایان موسوی و کروبی را افزایش داده و یا حتی حذف فیزیکی انان را در دستور کار خود قرار دهد</div><div style="text-align: right;">باید بفکر چاره بود و جنبش سبز را از این وضعیتی که در ان گرفتار امده نجات داد. متاسفانه شورای هماهنگی بیشترین تقصیر را در بوجود امدن این وضعیت دارد </div><div style="text-align: right;"><br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-29569758044688921582011-07-15T21:16:00.000+02:002011-07-15T21:27:23.717+02:00ربودن پگاه آهنگرانی و سکوت خانم منیژه حکمت<div style="text-align: right;">چند روزی است که پگاه آهنگرانی بازیگر جوان سینما توسط نیروهای اطلاعات ربوده شده و به مکان نامعلومی انتقال داده شده است</div><div style="text-align: right;">در تماسهای تلفنی با خانم منیژۀ حکمت، مادر پگاه، ایشان اظهار بی حوصله گی نموده و از پاسخ به سوالات خبرنگاران طفره رفته است شاید به امید آنکه همچون دفعۀ قبل که بعد از کودتای انتخاباتی پگاه را برای دو سه روزی بازداشت کرده بودند، اینبار هم خانم حکمت بتواند ملزومات ازادی پگاه را فراهم کند</div><div style="text-align: right;">باید به خانم منیژۀ حکمت یادآور شد که یکی از عاقلانه ترین کارها در چنین مواقعی اطلاع رسانی است تا اعتراضات سراسری دست و پای جنایتکاران را ببندد و از بروز فاجعه جلوگیری کند</div><div style="text-align: right;">حاکمیت ولایت فقیه در میان بحرانهای داخلی و بین المللی دست و پا میزند، از اینرو وزارت اطلاعات این رژیم در اوج استیصال رفتار نامتعارفی از خود بروز میدهد، لذا در چنین شرایطی نباید اتلاف وقت کرد و باید سریعا مجامع بین المللی وافکار عمومی را از چنین رفتاری آگاه کرد و به کمک طلبید </div><div style="text-align: right;">خانم حکمت با مردم و خبرنگاران موضوع ربوده شدن دخترتان، پگاه آهنگرانی، را در میان گذارید و به تهدیدات وزارت اطلاعات اهمیتی ندهید. سکوت شما لطمات جبران ناپذیری بهمراه خواهد داشت </div><div style="text-align: right;"><br />
</div><div style="text-align: right;"><br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8154404979922355920.post-24939609624132155122011-07-10T16:28:00.000+02:002011-07-10T16:28:15.093+02:00ارایش خانمها<div style="text-align: right;">چندی پیش از یکی از خانمهائی که خیلی به سر و وضع خودش رسیده بود سوال کردم که چرا در یک مهمانی ساده هفت قلم ارایش کرده است؟</div><div style="text-align: right;">همین سوال ساده باعث شد که بحثی درگیرد و اکثر اقایان حاضر به بنده حمله کنند که به حقوق خانمها احترام نمیگذارم و به جای اینکه مدافع حقوق زنان باشم برایشان مانع تراشی میکنم و همچون مذهبی های عقب افتاده نگاهم به زن، نگاهی فئودالیستی است و طرفدار مردسالاری هستم و... خلاصه دردسرتان ندهم بیش از انکه خانمها حرفی بزنند این اقایان بودند که در تمام ان ساعات نفرین شده مرا شماتت و سرزنش میکردند و گاه متهم و حتی یکی محکومم کرد که اساسا بنده نگاهم به زن، نگاهی فاشیستی است</div><div style="text-align: right;">و من در تمام این مدت بفکر بودم که سوال حقیر از ان خانم محترم چه پاسخی میتواند داشته باشد</div><div style="text-align: right;">راستی چرا خانمها اینهمه به ارایش و شکل ظاهری خود اهمیت میدهند؟</div>Unknownnoreply@blogger.com0