۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

من و دوستان مجازى

بعد از قرنها دورى از دوستانى كه در آن خانه جايشان گذاشتم و بدون حتى خداحافظى تركشان كردم تا در غربتى غريب، و بالاجبار با ًدوستانىً دمخور شوم كه از دوستى، بسان بازاريان و با چرتكه، زيان و ضرر مراوده را ميسنجيدند، و هر يك بعد از مدتى براه خود ميرفتند و تو ميماندى و زخمى در دل، اينك به دوستانى در دنياى مجازى دلخوش كرده ام كه هر يك از زاويه اى بزندگى مينگرند و هر چند نا آشنايند اما مزيتشان اين است كه ميبينم بى هيچ منتى براى بهبود وضع جامعه طاعون زده ام هر يك به سهم خود تلاش ميكنند. و من كه با گذشت ايام و از دست دادن تمامى انانى كه روزگارى براى تغيير همگام و هم راى براه افتاده بوديم، تنها، همچون آواره اى فقط نظاره ميكنم تلاش دوستان دنياى مجازيم را و با شاديشان شاد ميشوم و در غمشان غمگين، و گاه نگرانشان.
البته كه اكثر اين دوستان جوانانى هستند كه بيشتر در خارج از كشور اقامت دارند و تك و توكى هم در ايران و صد البته با توجه به تجربه كلا مقدارى دست به عصا برخورد ميكنم. كمتر مينويسم و بيشتر مطالب ديگران را ميخوانم. البته امثال رحمانى و عليجانى هم هستند كه بجان عزيزشان ميدارم و هر چند در پاره اى مسائل با انها اختلاف نظر دارم، اما دوستشان دارم و مطالبشان را با دقت دنبال ميكنم و يا مقالات سوسن را و تا اندازه اى سارا و احسان را.
بگذريم، وبلاگهاى ديگرم را تعطيل كردم و فقط همين يكى مانده كه بيشتر سعى ميكنم حالت يادداشتهاى روزانه بگيرد. خيالم راحت است كه براى خودم مينويسم و نوشته ها، خواننده اى جز خودم نخواهند داشت، لذا از خودسانسورى خبرى نخواهد بود. فكر ميكنم ادرس اينجا را يكى دوجائى داده باشم مثل بالاترين، كه بايد سريعا حذفش كنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر